Earth Messengers

 پس زمین با اوچنین گفت:
– نه خود این سهل بود، که پیام گزاران نیز اندک نبودند. تو می دانستی که من ات به پرستندگی عاشقم. نیز نه به گونه ی عاشقی بخت یار، که زرخریده وار کنیـزکی برای تو بـودم بـه رای خـویـش. که تـو را چـنـدان دوسـت می داشـتم که چون بر من دسـت می گشودی تن و جانم به هزار نغمه ی خوش جـواب گوی تو می شد. در کدامین بادیه چاهی کندی که به آبی گوارا کامــیابت نکردم. کجا به دستانِ خشونت باری که انتظارِ سـوزانِ نوازشِ حاصل خیزش با من است گاو آهن در من نهادی که خرمنی پر بار پاداش ات ندادم؟
– می دانستی که من ات عاشقانه دوست می دارم (زمین به پاسخ او گفت) می دانستی. و تو را من پیغام کردم از پس پیغام به هزار آوا، که دل از آسمان بردار که وحی از خاک می رسد

به تمامی از آن تو بودم و تسلیم ِ تو چون چاردیواری خانه ی کوچکی. تورا عشق من آن مایه توانایی داد که بر همه سر شوی. دریغا، پنداری همه گناه من آن بود که زیر پای تو بودم. تا از خون من پرورده شوی به درمندی دندان بر جگر فشردم همچون مادری که درد مکیده شدن را تا نوزاده دامن ِ خود را از عصاره جان خویش نوشاکی دهد.  !تو را جز زرد رویی کشیدن از بی حاصلی ِ خویش گزیر نیست؛ پس اکنون که به تقدیر فریب کار گردن نهاده ای مردانه باش!
اما مرا که ویران تو ام هنوز در این مدار سرد کار به پایان نرسیده است .(گفتگو زمین با انسان، احمد شاملو  )

فراموشی انسان امروز و بی تعهدی جوامع به زمین ، هنرمند را بر آن داشت تا موجوداتی را خلق کند که از دل زمین سر بر می آوردند و رساننده پیام صلح و دوستی هستند . زمینی که  دستهای پاک خود را به نشانه ی دوستی به سوی انسان نسیان زده امروز دراز کرده است . 

متریال به کار رفته در ساخت این مجموعه از مواد قابل بازیافت تشکیل شده است .